سفارش تبلیغ
صبا ویژن

من توام یا تو منی؟!

ارسال شده توسط در 88/12/25:: 1:6 صبح

به نام خدا

چقدر میتونه دلت دریایی وروحت بزرگ باشه. وقتی امروز باهام حرف میزدی دلم می خواست فقط گوش کنم و بر خلاف دفعه های قبل که مدام وسط حرفت می پریدم و غر میزدم و از زمین وزمان گله و شکایت داشتم اینبار فقط سکوت کنم.نمی خوام چاپلوسی کنم و بگم که حرفات شیرین و دلنشین و تازه بود نه . برعکس تکرار حرفهایی بود که همیشه بهم میزدی، حتی نحوه بیانت هم خیلی تغییر نکرده بود. اما اینبار من خواستم که جور دیگه ای گوش کنم،‌اینبار متوجه لرزش صدات شدم و سرخی چشمات رو که سعی میکردی اشکی ازشون سرازیر نشه رو حس کردم. اینبار حس کردم که چقدر دلت داره برای من می تپه! ، چقدر دغدغه من رو داری...چقدر دلت میخواد روزی رو ببینی که من راضی ام! ... اینبار طعم فقط گوش کردن و خوب گوش کردن رو چشیدم، وقتی خوب گوش میدم ناخودآگاه حرفهای خودم و گله و شکایتم کمتر میشه.. قشنگه..

خیلی وقتا عصبانی شدی و سرم داد کشیدی، بدجور، اونقدر که یهو جا می خوردم و از ترس مجبور می شدم سکوت کنم.البته خیلی هم بد نبود و بیشتر وقتا تاثیرات مثبت زیادی داشته. وقتی بهت اعتراض میکردم میگفتی همیشه که ابشار نیست گاهی هم باید انذار کرد! گاهی اونقدر تند میری که مجبورم برای متوقف کردنت و برای اینکه با سر محکم نخوری زمین از اعمال خشونت آمیز استفاده کنم.

تو دوست خیلی خوبی برام بودی و هستی.هیچ وقت خودت رو از من جدا ندونستی واسه همینه تونستی این همه به من نزدیک بشی...

خدایا شکرت ... اگه این دوست رو سر راه زندگی من قرار نمیدادی...فکرشو هم نمیتونم بکنم...





بازدید امروز: 37 ، بازدید دیروز: 30 ، کل بازدیدها: 224415
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ